۲/۱۲/۱۳۸۷

روز معلم- دردهایت بر سینه های من.معلم بمان

امروز روز معلم با خودمون گفتیم برای چند تا از فامیلها که معلم هستن زنگ بزنیم و این روز رو تبریک بگیم.

برای اولین کسی که زنگ زدم بعد از حال و احوال پرسی گفتم چه خبر؟شنیدم معوقه هاتون رو دادن؟

بهم گفت تو چقدر ساده ای!معوقه چیه!!فقط حرف می زنن.چند سال پیش که توی یکی از این مدارس دورافتاده درس می دادم توی تابستون بعنوان اضافه کاری اونجا درس می دادم اون موقع قرار بود پنجاه هزار تومن به من بدم که هنوز ندادن،حتی هزینه ای که بابت رفت و آمد متحمل شدم رو به من ندادن من هم بیخیال شدم......

هیچی بعد از اینکه درددل این یکی رو گوش دادیم گفتیم برای نفر بعدی زنگ بزنم.بعد از احوال پرسی با بزرگوار بعدی دیدم آهی از ته دل می کشه.میگه بخدا من معلمی رو دوست دارم می خوام کسی رو که بهش تعلیم میدم آدم درستی از آب در بیاد.حالا این آقایون با این حرفهایی که می زنن فکر می کنن بچه ها نمی فهمن،ترس من از اینه که این بچه ها هم دروغگو دربیان......

آقا ما بعد از اینکه با این بزرگوار خداحافظی کردیم دیگه خیر بقیه رو خوردیم.تا وقتی که دقدقه معلمها درست نشه نباید به فکر مدینه فاضله باشیم.تازه متوجه فرق آموزش در ایران وخارج رو متوجه می شم.اونها بالاترین حقوق رو برای معامه در نظر می گیرن تا ذهن معلمها آزاد باشه ....



1 نظر:

در ۱۱:۴۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

ma niz in roze aziz ra be azizane farhangi tabrik migoim

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی